تاثیر شناختن نفس در تهذیب اخلاق
برداشتی از کتاب معراج الساده مرحوم نراقی
و نیز شناختن خود ، موجب شوق به تحصیل کمالات و تهذیب اخلاق و باعث سعی در دفع «رذائل » می گردد ، زیرا که آدمی بعد از آنکه حقیقت خود را شناخت ودانست که : حقیقت او «جوهری » است از «عالم ملکوت » ، که به این عالم جسمانی آمده باشد ، که به این فکر افتد که : چنین جوهری شریف را عبث و بی فایده به این عالم نفرستاده اند ، واین گوهر قیمتی را به بازیچه در صندوقچه بدن ننهاده اند ، و بدین سبب در صدد تحصیل فوائد تعلق نفس به بدنبر می آید ، و خود را به تدریج به سر منزل شریفی که باید می رساند .
و گاه است که گوئی : من خود را شناخته ام ، و به حقیقت خود رسیده ام . زنهار زنهار ، که این نیست مگر از بی خبری و بی خردی . عزیز من چنین شناختن را کلید سعادت نشاید ، و این شناسائی ترا به جائی نرساند ، که سایر حیوانات نیز با تو در این شناختن شریک اند ، و آنها نیز خود را چنین شناسند . زیرا که : تو از ظاهر خود نشناسی مگر سر وروی و دست و پای و چشم و گوش و پوست و گوشت ، و از باطن خود ندانی مگر این قدر که چون گرسنه شوی غذا طلبی ، و چون بر کسی خشمناک شوی در صدد انتقام برآئی ، و چون شهوت بر تو غلبه کند مقاربت خواهش نمائی و امثال اینها ، و همه حیوانات با تو در اینها برابرند .
پس هرگاه حقیقت تو همین باشد از چه راه بر «سباع » و «بهائم » ، مفاخرت می کنی ؟ و به چه سبب خود را نیز از آنها بهتر می دانی ؟ و اگر تو همین باشی به چه سبب خداوند عالم ترا بر سایر مخلوقات ترجیح داده و فرموده :
«فرماندهی و بسیاری از کسانی که ایجاد مطلوب»
یعنی : «ما تفضیل دادیم فرزندان آدم را بر بسیاری از مخلوقات خود» .
و حال اینکه در این صفات و عوارض ، بسیاری از حیوانات بر تو ترجیح دارند .
پس باید که : حقیقت خود را طلب کنی تا خود چه چیزی ، و چه کسی ، و از کجاآمده ای ، و به
کجا خواهی رفت . و به این منزلگاه روزی چند به چه کار آمده ای ، تو رابرای چه آفریده اند . و این اعضا و جوارح را به چه سبب به تو داده اند ، و زمام قدرت واختیار را به چه جهت در کف تو نهاده اند .
و بدانی که : سعادت تو چیست ، و از چیست ، و هلاکت تو چیست .
و بدانی که : این صفات و ملکاتی که در تو جمع شده است بعضی از آنها صفات بهایم اند ، و برخی صفات سباع و درندگان ، و بعضی صفات شیاطین ، و پاره ای صفات ملائکه و فرشتگان .
و بشناسی که : کدام یک از این صفات ، شایسته و سزاوار حقیقت تو است ، و باعث نجات و سعادت تو ، تا در استحکام آن بکوشی . و کدام یک عاریت اند و موجب خذلان و شقاوت ، تا در ازاله آن سعی نمائی .
و بالجمله آنچه در آغاز کار و ابتدای طلب ، بر طلب سعادت و رستگاری لازم است آن است که : سعی در شناختن خود ، و پی بردن به حقیقت خود نماید ، که بدون آن به سر منزل مقصود نتوان رسید .